قسمت اول داستان عشق لاکپشتی

ساخت وبلاگ

امکانات وب

پربازدید ترین ها

دیگه شب بود و وقت خواب لاکپشتا تازه ازاد شده بودند مایکی یه نقاشی رو برداشت یه گل بسیار زیبا روش بودمثل همیشه رونیکا باپیش بند و غذا تو دستش نقاشیواز مایکی گرفت و برد تو اتاق مایکی که پور بود از نقاشی های دختری به نام هستی اومد بیرون دوباره یه فیلی تو دست لئو بود دوباره رونیکا فیلمو از لئو گرفت و محکم زد تو سرش و میز غذاخوری رو نشون داد Whoop De Dooو رفت تو اتاق لئو که پر از فیلمای زیبایی بود که هنرپیشه ی اولشون دختر جوانی بود بانام سلنا تا اومد بیرون عکس یه جادوگر بانام اما رودید که تو دست راف بود با عصبانیت رفت و عکسو از اون گرفت و فوری رفت تو اتاق راف که پراز عکس اون دختر بود و عکسو پرت کرد زیر تخت وقتی اومد فریاد زد دانی بزارش سر جاش ناگهان همه به صف شدن و نشستن پای سفره استاد هم ارام ارام در حال راه رفتن بود ناگهان رونیکا دوید و استادو گرفت تو اغوشش و اونو در عرض یک ثانیه نشوند روی صندلی همه موقع غذا خوردن حق حرف زدن نداشتند غذا تمام شدو پسرا رفتن ضرفارو شستند رونیکا فریاد زد= لئو داره سلنا رو نشون میده لئو دویدو پرید روی مبل و اونو نگاه کرد

صبح شد رونیکا با اجازه ی استاد رفت بیرون ناگهان متوجه شد سروصدا تو کوچه ی بغلی خیلی ازار دهنده داره میشه رفت و دید اما  داره با با سلنا و هستی و لوسی داره دعوا میکنه و اون هم یه بیهوش کننده ای به سمت اونا پرت کرد بعد از بیهوش شذن انها...

ادامه داره

لاکپشت های نینجا...
ما را در سایت لاکپشت های نینجا دنبال می کنید

برچسب : نننننننننننننننننننظظظظظظظظظظظظظظظظظظظرررررررررررررررررررررر, نویسنده : خرم سلطان mik بازدید : 981 تاريخ : جمعه 25 مرداد 1392 ساعت: 21:58