لاکپشت های نینجا

لئو=11 دان=3 مایکی=2 راف=2 همه ی موارد=6             و لئو برنده شد درحقیقتم اینجوریه, ...ادامه مطلب

خب نتیجه ی نظر سنجی نفر اول . . . . . . رافئلو۷رای نفر دوم . . . . . . . مایکی و لئو۶رای نفر سوم دیگه تو ادامه, ...ادامه مطلب

برو برو ادامه راف ابروی هممونو برده,نظر یادتون نره ...ادامه مطلب

برو ادامه داستان هست,نظر یادتون نره ...ادامه مطلب

براتون عکس کارایو گذاشتم تا حالا قول میدم ندیدین ,نظر یادتون نره ...ادامه مطلب

سلام تازه از بیرون اومدم میخواستم یه فرم بزارم راستی فقط دوستاشونو میتونین انتخاب کنین پس لاکپشتا و استاد خبری نیست حالا برو ادامه.راستی هر لاکپت فقط دونفر میتونه دوسش داشته باشه فقط دوتا اونم همون کسی که اول ثبت نام کرده باش ازدواج میکنه حالا ادامه ,نظر یادتون نره ...ادامه مطلب

برو برو من هنوز قهرم اما مهربونیم اجازه نداد در ناراحتی بمونی,نظر یادتون نره ...ادامه مطلب

سلام سلاممن هم خوشحالم هم ناراحتچرا؟خودت میدونی چرافقط۶۳تانظر بهم دادین واقعاکه میخواستم قهر کنم اما به خاطر پریا و سارا قه نمیکنم پریا=۲۳نظر سارا=۲۲نظر جایزه پریا چون اول شده عکس و۲۳ نظر تو وبش البته فردا که نه شنبه هم نه چون کلاس دارم سارا چون نفر دوم شده و وبشم نداده فقط عکس حالا برو برو که باهات قهرم راستی گفتم چند روز نمیام رفتی که رفتی از اون کسایی که نظر دادنم ممنون من برم جاییزه هارو بزارم قصه رو هم باید بزارم بای,نظر یادتون نره ...ادامه مطلب

سلام و بای ماداریم میریم مسافرت پس بای بای گفتم داستانو طولانی بزارم بخونین تموم نشه راستی یه هفته نیستما نظر بدین وگر نه بابالش لهتون میکنم راستی با بکسم میزنمت بعدم با تبر میکشمت اینم شعر برای تو=رفتم که رفتم اگه دوسنداشتی وبلاگو من ترک کردم رفتم که رفتم اه رفتم.دیگه بسه برو دیگه روت دادما برو ای خدا گلم ببین پایین یه دکمه هست روش نوشته ادامه ی مطلب سواد که دری روش کلیک کنبعد از چند ثانیه یا دقیقه میاد داستان داخلشه یاد گرفتی یا نه,نظر یادتون نره ...ادامه مطلب

گفتم تا مرور گرمون خراب نشده بزارم داستانو میدونی دیگه کجا بری ادامه ای ادامه بدو برو ای ادامه راستی میخوام زود داستانو تموم کنم چون میخوام چند تا داستان دیگه بزارم چون مدرسه ها کم کم داره شروع میشه ببخشید ولی داستان هنوز ادامه داره خیلیم داره برا همین خلاصش میکنم میرم,نظر یادتون نره ...ادامه مطلب

سلام گفتم گناه دارین گذاشتم ولی مردم بااین مرورگرو سرعتش برو ادامه داستانا میبینی عرق ریختم گذاشتم قدر دانی تو رو هم میبینم ببخشید میخواستم عکس بزارم ولی نمیشه خوت میدونی دیگه,نظر یادتون نره ...ادامه مطلب

برو ادامه برو دیگه,نظر یادتون نره ...ادامه مطلب

الیسا رفت و صبحانه رو اماده کرد وقتی امیلی بیدار شد و ساعت رو دید فریاد زد کی تو گوشای من چوب پنبه گذاشته سوزان گفت=لئو.بعد هم امیلی رفت و محکم زد تو دهن لئو لئو گفت= چی کار میکنی.امیلی ماسک رو از صورتش برداشت و گفت= ببین.واقعا صورتش وحشت ناک شده بود.مایکی شروع کرد به خندیدن و گفت=خانوادگی اینجوریین.سوزان محکم زد تو دهنش و گفت= من خواهرشم .بعداز صبحانه استادپرسید=شماها اینجا چی کار میکنید. سوزان گفت=ما مادر و پدرمونو از دست دادیم منم داشتم میدویدم که افتادم داخل فاضلاب.امیلی اومد جلو و گفت=انجلا میشه شب پیش تو بخوابم هر چند که جا کوچیکه.انجلا=حتما.الیسا=پس تو هم بیا تو اتاق من سوزان.سوزان=باشه.امیلی=میشه ما خواهرمون انسی و دوستاشو رو هم بیاریم.استاد=باشه.سوزان زنگ زد به خواهرش و او نا اومدن.سوزان=این خواهرما اانسی و دوستاش روکسانا دل را و سونیا هستن اونا هم اواره اند.مایکی اومد و گفت=بیاید با من بخوابین خانم انسی.انسی=حتما.راف=خانم دل ارا...دل ارا=حتما.دان=خانم س...سونیا=حتما اقای دان.لئو= افتخار میدین.روکسانا=حتما. و همه به خواب عصر رفتن و ... ادامه دارد,نظر یادتون نره ...ادامه مطلب

برین ادامه=این عکسا شیرینیه دوستیه منو مایکیه,نظر یادتون نره ...ادامه مطلب

برین ادامه,نظر یادتون نره ...ادامه مطلب