اونا دخترو دادن دست مایکی ولی
مایکی=چرامن.راف=اوف بس کن دیگه.دان=ببین مایکی لئو رئیسه دختراهم که نمیتونن توهم که از اعصباب راف خبرداری.مایکی= پس توچی؟دان=من مغز گروهم اهان.که ناگهان همونجا دختره به هوش میادوفریادزد شماکی هستین.جنیفر جلواومد و گفت=ببین سوزان من جنیفر یاجنی اینم مایکی اینم لئو اینم راف اینم انجل اینم دانی اینم الیس اینم جولی.سوزان=خوش بختم.میکی= میشه اینجابمونی.همه باهم=خواهش استاد میشه.استاد=باشه ولی باید اتاقی براشون پیداکنین.سوزان=میشه دوستم رو هم بیارم.الیس=بله میشه فقط دوستتو میاری بهش بگو باید تواتاق پسرا بخوابه.سوزان=چرا.جنیفر=چون اتاق ماها خیلی کوچیکه نصفیش عروسکه نصفیش وسایل ارایشه نصفیشم تختمونه.سوزان= باشه.پس زنگ زد به دوستش و دوستشم اومد سوزان انهاروبا امیلی اشناکرد وقتی امیلی اومد همه از زیبایی اون تعجب کردن.مایکی=وای.لئو=گفت=خانم امیلی افتخار میدین باهم بخوابیم.امیلی=حتما.ناگهان جنی و راف فریاد زدن=برادرمونم عاشق شد.مایکی پریدجلو و گفت= افتخار میدین شب باهم بخوابیم.سوزان بوسیدتشوگفت=بله .مایکی=.اینبار همه فریادزدن=داشی مایشی هم عاشی شد.وخندیدناستاد=سسسسااااااااککککککککککتتتتتتتتتت.مایکی=غلطهمه باهم=غلط.وهمه رفتن...
داستان ادامه دارد
اینم عکس ایمیلی به خدا خوشجل نیست ببینید لئو چی طور میکنه
اینم سوزان مایکیم زرنگه ها
لاکپشت های نینجا...برچسب : نظر یادتون نره, نویسنده : خرم سلطان mik بازدید : 1464