حال پانزده سال از ان موقع میگذرد استاد اسلانتر که موقعی بزرگترین استاد نینجا بود حال به ان لاکپشت ها نینجا یاد میداد .
استاد اسلانتر=مایکی کجاست؟جنیفر=نمیدانم استاد.مایکی=من اومدم تارزان وارد میشود.راف=استاد بذارین خفش کنم.استاد=راف.لئو=مایکی بنشین.استاد=مایکی و الیسا/دان و جولیا/لئو و انجلا و راف و جنیفر بباید باهم تمرین کنن . دان= استاد میشه بریم بیرون .استاد=نه .مایکی= خواهش پلیز التماس . استاد باشه بعد از تمرین فقط یه کم باشه.لاکپشت ها=بببااشه...
ادامه دارد
لاکپشت های نینجا...برچسب : داستان,لاکپشت ها, داستان لاکپشت ها, داستانه لاکپشت های نینجا, نویسنده : خرم سلطان mik بازدید : 778